تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان وبلاگ شخصی محمد شادمان و آدرس aviyan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. در صورت هرگونه مشکل در وبلاگ یا تبادل لینک با شماره تماس :۰۹۳۶۷۹۰۱۶۸۳
این داستان که برای شما می خوام تعریف کنم.از یک پیر مرد که پسرش در اسپانیا به زندان افتاد.از روزی که پسرش به زندان افتاد پیر مرد دیگر نتوانست کار کشاورزی انجام بدهد.پسر به پدر نامه ای نوشت گفت پدر ایا اکنون می توانی کار کشاورزی انجام بدهی پدر در جواب نامه از پسر درخواست کمک کردکفت از ان روزی که تو به زندان افتادی دیگر نتوانستم کار کشاورزی انجام بدهم.پسر از خواندن این خبر ناراحت شد وبه فکر چاره ای شد .وبعداز دو روز فکر مداوم به این نتیجه رسید که باید کاری انجام بدهد که پدر از ناراحتی رها شود نامه ای نزد پدر خود نوشت.وگفت پدرفعلا کاری انجام نده زیرا من در ان زمینی بزرگی که تو قصد کشاورزی داری 500 اسلحه ومقداری باروت و فشنگ جاسازی کرده ام و فقط میتوان با شخم زدن انها را سالم از زیر خاک بیرون اورد. از ان جایی که ماموران اسپانیایی قبل از رسیدن نامه به دست صاحب هایش ان نامه را می خوانند.از این موضوع با خبر شدند .و رفتن ان زمین را شخم زدند وهیچ چیز از ان زمین به دست نیاوردند.وبا ناراحتی تمام ان پسر را که به پدر خود کمک کرده بود زدند. پسر در نامه ای به پدر خود در عصر همان روز نوشت پدر زمین حاضر است.برو در ان کشاورزی کن.پایان.نوشته محمد شادمان